نگهی کردی و دیدی تو پریشانی من غم تنهایی من بی سر و سامانی من
خبر شدی به یک نظر از دل من از آن همه غمی که شد حاصل من
به یاری من آمدی بوسه به روی من زدی شبم فدا فدای تو فدای بوسه های تو
من نگفتم به تو از سوز نهانم خبری تا نسوزی تو هم از آتش این دربه دری
خبر شدی به یک نظر از دل من از آن همه غمی که شد حاصل من
به یاری من آمدی بوسه به روی من زدی شبم فدا فدای تو فدای بوسه های تو
نهال آرزوی تو به باغ دل نشانده ام از آب دیده ژاله ها به پای آن فشانده ام
به یاد روی و موی تو دو چشم فتنه جوی تو به یاد آن گذشته ها به عشق و آرزوی تو
دو چشم تو که چشمه عاطفه بود به یک نگه دل از من خسته ربود
به یاری من آمدی بوسه به روی من زدی شدم فدا فدای تو فدای بوسه های تو
ترانه من سرود من این ابدی درود من خاطره غم من است یاد تو همدم من است تویی که ای پریده جان
خبر شدی به یک نظر از دل من از آن همه غمی که شد حاصل من
به یاری من آمدی بوسه به روی من زدی شوم فدا فدای تو فدای بوسه های تو