از تو اي عشق در اين دل چه شررها دارم يادگار از تو چه شبها چه سحرها دارم
با تو اي راهزن دل چه سفرها دارم گرچه از خود خبرم نيست خبرها دارم
تو مرا واله و آشفته و رسوا کردي تو مرا غافل از انديشه فردا کردي
آري اي عشق تو بودي که فريبم دادي دل سودا زده ام را به حبيبم دادي
بوسه ها از لب يارم به رقيبم دادي داروي کشتن من ياد طبيبم دادي
ورنه اينقدر مهم جور و جفا ياد نداشت هيچ شيرين سر خونريزي فرهاد نداشت
وقتی که عشق میاد وقتی که عشق میاد سفره رنگینی داره که نگو
عالم شیرینی داره که نپرس وقتی که کوچ میکنه وقتی که کوچ میکنه
روزهای غمگینی داره که نگو یک غم سنگینی داره که نپرس
چه اومدنو چه رفتنی داره عشق انگار با دلها دشمنی داره عشق
وقتی عشق میخواد بیاد امید جلو جلو میاد آرزوهای نو میاد مهر میاد ماه میاد
روزهای دلخواه میاد اما با رفتن عشق از چشم عاشق خواب میره
از دل عاشق تاب میره رنج میاد عذاب میاد غمهای بی حساب میاد
چه اومدنو چه رفتنی داره عشق انگار با دلها دشمنی داره عشق
روزهای اول عشق که دل پر از محبته صفای بی نهایته
همه کس خوب همه محبوب همه جا قشنگه
روزهای آخر عشق که چشمها بی فروغ میشه حقیقتها دروغ میشه
همه کس بد همه چیز زشت همه جا بیرنگه
چه اومدنو چه رفتنی داره عشق انگار با دلها دشمنی داره عشق