اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت دود شد و هوا رفت
ناخدا کشتی ما خورده شکست رفته بر باد فنا هرچه که هستر
ناخدا ما همه طوفان زده ایم ای خدا تاب و توان رفته ز دست
حالا که روز یاری نوبت غم گساریه
به داد ما نمیرسند وای که چه روزگاریه
اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت دود شد و هوا رفت
امان ز بد عهدی و بی وفایی از آن که میزد دم از آشنایی
امان ز بی مهری این زمونه زمانی تنهایی و بی نوایی
حالا که روز یاریه نوبت غمگساریه
تو هم به ما ناز میکنی وای که چه روزگاریه
اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت دود شد و هوا رفت
ای خدا طاقت من رفته ز دست
حالا که بخت ز من برگشته است
من به یک دوست دلم خوش کردم
او دلم شیشه خون کرد و شکست
حالا که روز یاریه نوبت غمگساریه
به داد ما نمیرسند وای که چه روزگاریه
اون روزگار شادی کجا بود و کجا رفت
گذشته های شیرین دودی شد و هوا رفت دود شد و هوا رفت