به من میگن چو کوهی کوهی که خم نمیشه کسی به جز تو مادر دلواپسم نمیشه
فکر میکنم که قلبم از سنگه و صبوره غافل از این که مادر قلبم مثل بلوره
نمیبینن تو چشمام اصالت غرور و نمیخونن رو لب هام اصالت سرود و
نمیبینن تو دستام نیاز کهنه عشق به روی پای خستم زنجیر پاره عشق
نمیبینن به دوشم انبوه خستگی رو روی بلور قلبم غم شکستگی رو
به من میگن چو کوهی کوهی که خم نمیشه کسی به جز تو مادر دلواپسم نمیشه
فکر میکنم که قلبم از سنگ و صبور غافل از این که مادر قلبم مثل بلوره
اگه که مثل یک کوه مغرور و باشکوهم ولی سکوت مردم آورده به ستوهم
کوه با اون شهامت اگر به جای من بود از آه من میگرفت تمام دنیا رو دود