چه کنم چیکار کنم یارم دو رنگی میکنه چی بگم با کی بگم با من زرنگی میکنه
چیزی جز اشک نمیتونه دلمو صفا بده درد بی درمونمو گریه باید شفا بده
چه کنم چیکار کنم یارم دو رنگی میکنه
اون روزا همیشه اون برای من دعا میکرد برای دیدن من سجده سوی خدا میکرد
حالا افتاده ام از زبان او شده ام دشمن مال و جان او
اسم من براش یه افسانه شده برده از یاد مرا دلبر بیگانه شده
وای که چه روزگاری راستی که خنده داره من شده ام پیاده حالا دیگه اون سواره
چه کنم چیکار کنم یارم دو رنگی میکنه چی بگم با کی بگم با من زرنگی میکنه
تنهای تنها شده ام در این دیار تا کی باید من بمونم در انتظار
تو ای خدای مهربون خالق هفت تا آسمون دست منو رها نکن منو از اون جدا نکن
پرنده های کوچولو میرن به سوی لونشون چلچله ها از آسمون میرن به آشیونشون
من موندم و خاطره هام با این همه دلهره هام
چه کنم چیکار کنم یارم دو رنگی میکنه چی بگم با کی بگم با من زرنگی میکنه
اون روزا همیشه اون برای من دعا میکرد برای دیدن من سجده سوی خدا میکرد
حالا افتاده ام از زبان او شده ام دشمن مال و جان او
اسم من براش یه افسانه شده برده از یاد مرا دلبر بیگانه شده
وای که چه روزگاری راستی که خنده داره من شده ام پیاده حالا دیگه اون سواره
چه کنم چیکار کنم یارم دو رنگی میکنه چی بگم با کی بگم با من زرنگی میکنه