آقا زاده خونت آباد تو ما رو ببر مهر آباد جونم فدی عشقه هرچی که شد بادا باد
یه جایی توی کوهستون تو جنگل و باغستون تو سرزمین مهتاب یه کاری بکن کارستون
اینجا پاییز و زمستون اونجا بهار و تابستون بیا که بریم به تهرون داغ دل ما رو بستون
دیگه حوصلم از این روزا سر رفته حساب روزا دیگه از دستم در رفته
زمین و زمان با ما چنان لج کرده این روزگار به ما دهن کج کرده
اول کاری ای دل یه تازه کاری ای دل پاییز هنوز نیومد فکر بهاری ای دل
هی استخاره کردم دل رو بیچاره کردم با یک اشاره تو زنجیرو پاره کردم
اینجا پائیز و زمستون اونجا بهار و تابستون بیا که بریم به تهرون داغ دل ما رو بستون
دیگه حوصلم از این روزا سر رفته حساب روزا دیگه از دستم در رفته
زمین و زمان با ما چنان لج کرده این روزگار به ما دهن کج کرده